سفارش تبلیغ
صبا ویژن
زیور دانش احسان است . [پیامبر خدا صلی الله علیه و آله]

عید غدیر اون سال!

ارسال‌کننده : ستاد یادواره شهید دهداری در : 86/10/14 9:52 عصر

حاج اقا همیشه سرش شلوغ بود!

اما از دیدن طلاب مضایقه نمی کرد

فکر کنم عصر روز قبل عید غدیر سال 80 بود من و یکی دیگه از هم حجره ای هام که اونم سید بود رفتیم پاساژ قدس(همه تو قم میشناسنش!) مثلا، عیدی تهیه کنیم! برا رفقا که میان حجره!.

با دوستمون فکر کردیم چی بخریم که هم برای ما با صرفه باشه هم برای طرف، مناسب!   آخرش از اون سکه هایی که برای اون روز تهیه شده بود خریدیم سکه هایی طلایی رنگ که ذکر اقا امام زمان رو زنده می کرد.فکر کنم 10-15 تا من خریدم 10 تا هم رفیقم .

 رفتیم مدرسه و سکه ها رو ریختیم تو کاسه سفالی و منتظر موندیم!

ما که شهرستانی بودیم معمولا تعطیلات تو مدرسه می موندیم اما بقیه تشریفشونو می بردن خونه هاشون!

مدرسه نسبتا تاریک بود سر و صدایی هم نمی اومد تقریبا داشتیم نا امید می شدیم که دیدیم کسی داره به در حجره می زنه!
یعنی کیه؟!

در و باز کردیم کم کم سر بالا بردیم دیدیم حاجاقاست!
کلی شرمنده شدیم

ما هم یه چای (که کلی پذیرایی بود برا خودش!) تعارف کردیم
برای اینکه سکه ها حروم نشه کاسه رو گرفتیم جلوی حاج آقا تا چند سکه بردارن

یادم نیست چندتا برداشتن ولی وقتی حاج آقا رفت کلی خوشحال بودیم که یه مهمون بزرگ داشتیم

زود چراغها رو خاموش کردیم و خوابیدیم (که دیگه در نبود مهمون شرمنده نشیم!)

سکه ها هم کم کم بعد از عید غدیر از رنگ و رو افتادن مثل خیلی از صحابه که بعد خطبه پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) از شور و هیجان افتادن و همه چیز رو موقتا فراموش کردن!

یاد حاج اقا بخیر (الفاتحه مع الصلوات)




کلمات کلیدی :